علامه طباطبایی کیست؟

 

دوستان امروز میخواهم درباره ی مردی پست بگذارم که بیشترین تاثیر را روی زندگی من گذاشته است و با اینکه بیش از 6 سال است درباره ی اسلام و مسائل فلسفی و اینا تحقیق میکنم، علامه طباطبایی برای من مثل اقیانوسی است که قطره ای اورا میشناسم و اگر آتئیست و یا پوچ گرا هستید و به دینو واینا اعتقاد ندارید بهتون پیشنهاد میکنم برید دنبال آثار علامه طباطبای و حتی اگر شده بگردید دنبال استادی که آثار ایشان را تدریس کنند چون آثار ایشان درکش برای فیلسوفان هم دشوار است چه برسد به ماها، ولی بدونید اگر قطره ای ازین اقیانوس بردارید به یقین میرسید- ذره ای از بزرگی ایشان را برایتان ذکر میکنم و پیشنهاد میکنم برای رسیدن به یقین با شخصیت های علامه طباطبایی و علامه حسن زاده آملی و ملاصدرا و این سینا و سهروردی و این فیلسوفان آشنا شوید

 

 

 

سید محمدحسین طباطبایی مشهور به علامه طباطبایی(۱۲۸۱- ۱۳۶۰ش)، مفسر، فلیسوف، اصولی، فقیه، عارف و اسلام‌شناس قرن ۱۴ق. وی از عالمان تأثیرگذار شیعه در فضای فکری و مذهبی ایران در قرن ۱۴ش بود. وی نویسنده تفسیر المیزان، و کتاب‌های فلسفی بدایة الحکمة و نهایة الحکمة، و اصول فلسفه و روش رئالیسم است،.

 

علامه، در حوزه علمیه قم به جای اشتغال به فقه و اصول، درس تفسیر قرآن و فلسفه برقرار کرد. این کار او موجب رونق دانش تفسیر در حوزه قم شد. روش تفسیری او تفسیر قرآن به قرآن بود. در دوران تعطیلی درس فلسفه، با برقراری جلسات هفتگی با شاگردان خاص خود تدریس مبانی فلسفی ملاصدرا و حکمت متعالیه را ادامه داد. بسیاری از مدرسان بعدی فلسفه در حوزه علمیه قم شاگردان او بودند.

 

شاگردان او هم چون مطهری، جوادی آملی، مصباح یزدی و بهشتی را می‌توان جزو مؤثرترین و معروف‌ترین ان شیعه در ایران در چهار دهه پایانی قرن ۱۴ش دانست. نشست‌های علمی او با هانری کربن فیلسوف و شیعه‌شناس فرانسوی زمینه‌ساز معرفی تشیع به اروپاییان شد.

 

درباره شخصیت او کتاب‌های متعددی منتشر شده و چندین همایش برای معرفی اندیشه‌های او برگزار شده است. یک مجموعه مستند تلویزیونی با نام حدیث سرو نیز با هدف شناسایی شخصیت او ساخته شده است. در تهران یک دانشگاه به نام او نامگذاری شده است. شهید علی قدوسی داماد اوست.

 

تولد و نسب

علامه، در پایان سال (آخرین روز ماه ذیحجه) ۱۳۲۱ق مصادف با ۱۲۸۱ش[۱] در شادآباد تبریز به دنیا آمد. اجدادش تا ۱۴ پشت، دانشمند و عالم بودند.

 

اجداد پدری علامه طباطبایی از فرزندان امام حسن مجتبی (ع) و ابراهیم بن اسماعیل دیباج هستند و نیاکان مادری وی از سادات حسینی می‌باشند.

 

سید محمدحسین، در ۵ سالگی، مادر، و در ۹ سالگی پدرش را از دست داد. برادر کوچکتر او سید محمدحسن، معروف به سید محمدحسن الهی، است.

 

س از اتمام اولین مراحل علمی در تبریز، در سال ۱۳۰۴ش راهی نجف شد. ۱۰ سال در حوزه علمیه نجف به تکمیل معلومات خود در شاخه‌های مختلف علوم اسلامی پرداخت. فقه و اصول را نزد نایینی و کمپانی، فلسفه را نزد سید حسین بادکوبه‌ای که خود از شاگردان جلوه و آقاعلی مدرس بود، ریاضیات را نزد آقا سید ابوالقاسم خوانساری، و اخلاق و عرفان را از سید علی قاضی طباطبایی آموخت.

 

شهرت علامه طباطبایی در تهران و حوزه‌های دیگر علمی ایران، هنگامی آغاز شد که در اثر حوادث ی جنگ دوم جهانی و عواقب بعد از آن از تبریز به قم مهاجرت کرد. او از سال ۱۳۲۵ش در قم ساکن شد و مجالس درس خود را در تفسیر و حکمت آغاز کرد. او به تدریج، تدریس سطوح اساسی حکمت مانند کتاب شفاء و اسفار را متداول ساخت. در کنار این دروس، علامه به تربیت شاگردانی در حوزه اخلاق و عرفان اسلامی نیز توجه داشت. حسن حسن‌زاده آملی، عبدالله جوادی آملی، عزیزالله خوشوقت و علی سعادت‌پرور و. از این دسته شاگردان او هستند.

 

جلسات علمی تهران

در دوران ست در قم یکی از فعالیت‌های علامه طباطبایی شرکت در جلساتی علمی و فلسفی در تهران بود. این جلسات با حضور هانری کربن، سید حسین نصر، داریوش شایگان و. با محوریت علامه طباطبایی درباره مسائل فلسفی، عرفانی، ادیان و اسلام‌شناسی برگزار می‌شد. او در سفرهای پیاپی به تهران داشت، با علاقه‌مندان به حکمت و معارف اسلامی تماس داشت و ‌گاه با مخالفان دین و حکمت نیز به بحث می‌پرداخت. در برخی از این نشست‌ها موضوع بحث، تفسیر عرفان شرقی با محوریت اوپانیشادها و گات‌ها بوده است. مطالب این کتاب‌ها توسط داریوش شایگان به فارسی ترجمه می‌شد و سپس علامه طباطبایی درباره آن مطالب توضیح می‌داد.[نیازمند منبع]

 

جلسات بین او و کُربَن به مدت ۲۰ سال (۱۳۷۸ تا ۱۳۹۹ق) هر پاییز[۵] با حضور جمعی از اهالی فلسفه تشکیل می‌شد که در آن مباحث اساسی دین و فلسفه و. مطرح می‌شد. به گفته دکتر سید حسین نصر چنین جلساتی در سطحی آن چنان بالا و با افقی آن چنان وسیع در جهان اسلام امروز بی‌نظیر بوده است و حتی می‌توان گفت که از دوره قرن وسطی که تماس فکری و معنوی اصیل بین اسلام و مسیحیت قطع شد، چنین تماسی بین شرق اسلامی و غرب حاصل نشده است.

 

از ایشان آثار علمی بسیار به جا مانده که قسمتی از آن‌ها بدین قرار است:

 

تفسیر المیزان

اصول فلسفه و روش رئالیسم

حاشیه بر اسفار صدرالدین شیرازی

سنن النبی (ص)

مصاحبات با استاد کربن

شیعه در اسلام

حاشیه بر کفایه الاصول

رساله در قوه و فعل

رساله در اثبات ذات

رساله در صفات

رساله در افعال

رساله در وسائط

الانسان قبل الدنیا

الانسان فی الدنیا

الانسان بعد الدنیا

رساله در نبوت

رساله در ولایت

رساله در مشتقات

رساله در برهان

رساله در مغالطه

رساله در تحلیل

رساله در ترکیب

رساله در اعتبارات

رساله در نبوت و مقامات

منظومه در رسم خط نستعلیق

علی والفلسفة الالهیه (به فارسی ترجمه شده است)

قرآن در اسلام

رساله در حکومت اسلامی، که به فارسی و عربی و آلمانی چاپ شده است.

مقالات متعددی که در نشریات گوناگون مانند مکتب تشیع و درس‌هایی از مکتب اسلام و راهنمای کتاب و. به انتشار رسیده است.[

علامه طباطبایی از حدود سال ۱۳۳۳ش/۱۳۷۴ق نوشتن تفسیر المیزان را آغاز کرد و تا سال ۱۳۵۰ش/۱۳۹۲ق آن را در ۲۰ جلد به زبان عربی به اتمام رساند. در این تفسیر از روش تفسیر قرآن به قرآن استفاده شده است و علاوه بر تفسیر آیات و بحث‌های لغوی در بخش‌هایی جداگانه با توجه به موضوع آیات مباحث روایی، تاریخی، کلامی، فلسفی، علمی و اجتماعی نیز دارد.[۸] ترجمه این اثر به دو شکل منتشر شده است. نخست در ۴۰ جلد و سپس در ۲۰ جلد. این اثر توسط سید محمد‌باقر همدانی به فارسی ترجمه شده است.

 

علامه، دارای ذوق شعری بوده و اشعاری سروده که بعدها خودش آن‌ها را از بین برده است. پاره‌ای از اشعار باقی‌مانده‌اش در کتابی با نام «ز مهر افروخته» چاپ شده است. در برخی از سروده‌های او، واژه غیر فارسی به کار نرفته است. معروف‌ترین غزل علامه طباطبایی «کیش مهر» است. این شعر در ۱۳۶۵ ه.ش توسط شهرام ناظری و علیرضا افتخاری، به آواز درآمد.

 

سید احمد قاضی از قول علامه نقل می‌ کند که: پس از ورودم به نجف به بارگاه امیرالمؤمنین(ع) رو کرده و از ایشان استمداد کردم. در پی آن آقای قاضی نزدم آمد و گفت: «شما به حضرت علی(ع) عرض حال کردید و ایشان مرا فرستاده ‌اند. از این پس، هفته ‌ای دو جلسه با هم خواهیم داشت» .

 

شهید مطهری:

 

علامه طباطبايي ما چند نظريه در فلسفه دارند، نظرياتي در سطح جهاني كه شايد 50 تا 60 سال ديگر ارزش آنها روشن شود ولي ما خودمان ارزش خودمان را نمي دانيم!

 

استاد غلامحسين ديناني يكي از شاگردان علامه مي‌گويد: «من كه خودم يكي از شاگردانش بودم. هيچ وقت در هيچ سوالي خودم را كنترل نمي‌كردم، چون مي‌دانستم ايشان آنقدر بزرگوار است كه هر چه دلت خواست مي‌تواني بگويي. در مقابل سوال رو ترش نمي‌كرد و به همين جهت ما احساس آزادي مي‌كرديم و هر چه در دل داشتيم مي‌گفتيم. ايشان هم با كمال بردباري با ما هم‌نفسي مي‌كرد و كنار مي‌آمد و جواب مي‌داد.

 

علامه پشتكار عجيبي داشت. چندين سال براي تفسير زحمت كشيد و اصلا احساس خستگي نكرد، شب و روز نمي‌شناخت، از صبح زود تا ساعت 12 مشغول مطالعه و تحقيق و تاليف بود و بعد از نماز و صرف غذا و استراحت مختصر، تا غروب كار مي‌كرد. ايشان روزي 14 ساعت كار مي‌كرد و از روزهاي سال فقط يك روز را تعطيل مي‌كرد؛ آن هم روز عاشورا.

 

علامه طباطبايي در زندگي‌نامه خويش مي‌گويد: «در اوايل تحصيل كه به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زيادي به ادامه تحصيل نداشتم و از اين روي هر چه مي‌خواندم نمي‌فهميدم و چهار سال به همين نحو گذرانيدم، پس از آن يك باره «عنايت خدايي» دامن‌گيرم شد و عوضم كرد و در خود يك نوع شيفتگي و بي‌تابي نسبت به تحصيل كمال حسن نمود به طوري كه از همان روز تا پايان تحصيل كه تقريبا هجده سال طول كشيد، هرگز نسبت به تعليم و تفكر احساس خستگي و دلسردي نكردم و زشت و زيباي جهان را فراموش كردم، بساط معاشرت با غيراهل علم را به كلي برچيدم و در خورد و خواب و لوازم ديگر زندگي به حداقل ضروري قناعت نموده باقي را به مطالعه مي‌پرداختم، بسيار مي‌شد (به ويژه در بهار و تابستان) كه شب را تا طلوع آفتاب به مطالعه مي‌گذارندم و هميشه درس فردا شب را از پيش مطالعه مي‌كردم، اگر اشكالي پيش مي‌آمد با هر خودكشي بود حل مي‌نمودم. وقتي كه به درس حضور مي‌يافتم از آن چه استاد مي‌گفت قبلا روشن بودم. هرگز اشكال و اشتباه درس را پيش استاد نبرده‌ام.»

 

آيت‌الله حسن‌زاده آملي در رابطه با پيگيري و استمرار روحيه تحقيق در علامه طباطبايي مي‌فرمايد: «حضرت علامه طباطبايي شب قدر را به بحث و تحقيق آيات قرآني احياء مي‌كرد و تفسيرش در اين شب فرخنده به پايان رسيد.»

 

*صرفه‌جويي در وقت؛

 

از ويژگي‌هاي علامه طباطبايي دقتي بود كه در صرفه‌جويي در وقت داشت. ايشان تفسيرالميزان را كه مي‌نوشت، چرك نويس نداشت. ابتدا بي‌نقطه مي‌نوشت بعد كه مرور مي‌كرد مجددا آن را نقطه‌گذاري مي‌كرد، سوال شده بود « آقا چرا اول بي‌نقطه مي‌نويسيد؟» فرموده بود: «من حساب كرده‌ام اول كه بي‌نقطه مي‌نويسم و بعد در مرور نقطه مي‌گذارم، چند درصد در وقتم صرفه‌جويي مي‌شود.»

 

اسلام، دين عقل‌محور؛

 

« . اسلام ديني است كه احكامش را بر اساس ويژگي‌هاي انسان و در راستاي ي غرايز و فطريات وي بنيان نهاده و در عين حال، در تنظيم و پي‌ريزي احكام و قوانينش «عقل محور» است و احساسات و عواطف را بر آن اساس مورد توجه قرار مي‌دهد. اسلام به جامعه بشري نمي‌گويد من خير و صلاح شما را در پيروي از دعوت من و به كار بستن مواد آن مي‌بينم، شما نيز به تشخيص من ايمان آورده و آن را بپذيريد، بلكه مي‌گويد از هوس‌بازي و خرافه‌پرستي دست برداريد، آنچه را واقعا و حقا صلاح و خير جامعه شما در آن است و به حسب فطرت خدادادي، خير و صلاح بودن آن را درك مي‌كنيد و تشخيص مي‌دهيد، به كار بنديد و بالاخره اسلام، اعتقاد حق و عمل حق است، نه اسم يك سلسله اعتقادات و اعمال كه كوركورانه بايست به حقانيت آن‌ها ايمان آورد.»

 

*دنيا براي انسان؛

 

اسلام مي‌گويد: « حق اين است كه دنيا براي انسان خلق شده، نه انسان براي دنيا. در اين صورت انسان، اول بايد ذات خود را بشناسد و با نيروي تعقل و واقع‌بيني، صلاح خود و جامعه خود را تشخيص دهد، سپس دست به كار بزند، نه اينكه به هر جلوه فريبنده‌اي دل بازد و خود را فراموش كند، تسليم سيل عواطف شود و اختيار مقصد حقيقي را از دست بدهد؛ زيرا انسان جزء دستگاه عظيم آفرينش است و هيچگونه استقلالي ندارد و در نتيجه راهي را بايد در پيش گيرد كه سير دستگاه آفرينش برايش نشان مي‌دهد.»

 

*مقام زن؛

 

« . اين زن بود كه مرا به اينجا رساند. او شريك من بوده است و هر چه كتاب نوشته‌ام نصفش مال اين خانم است. اگر زن اهميت نداشت، خدا نسل دوازده امام را از نسل حضرت زهرا(س) قرار نمي‌داد. واقعا اگر زن خوب باشد مي‌تواند عالم را گلستان كند و اگر بد باشد، عالم را جهنم مي‌كند.»

 

*معاد يا رستاخيز؛

 

« همه اديان و مذاهبي كه به پرستش خداي يگانه دعوت مي‌كنند و بشر را به نيكوكاري امر و از بدكاري نهي مي‌نمايند، براي انسان معاد و زندگي ديگري پس از مرگ قائلند؛ زيرا آن‌ها بر اين باورند كه نيكوكاري وقتي ارزش دارد كه پاداش نيكي به دنبال خود داشته باشد و چون اين پاداش در اين جهان مشهود نيست، ناگزير پس از مرگ در جهان ديگر و با زندگي ديگر خواهد بود.

 

يت‌الله جوادي آملي؛

 

«علام طباطبايي، عارف كامل بود، عارفي بود كه خداي متعال مهم‌ترين آرمان و آمال او بود. علامه طباطبايي عصاره شرح صدر بود. اگر استاد علامه طباطبايي را فارابي عصر بنامين سخني به گزاف نگفته‌ايم.»

 

دكتر علي شريعتي؛

 

«در تهران جلسات هفتگي‌اي تشكيل مي‌شد با حضور پروفسور هانري كربن استاد دانشگاه سوربن و اسلام‌شناس معروف و متخصص منحصر به فرد فرهنگ شيعي در غرب، و شركت آقاي سيدمحمدحسين طباطبايي مدرس حكمت و مفسر قرآن در قم و ديگر فضلا و دانشمندان قديم و جديد. طباطبايي گويي سقراط است كه نشسته و گرداگردش را شاگردان گرفته‌اند و كربن نيز فاضل خوش ذوقي كه مي‌كوشد تا از اين اقيانوس عظيم افكار و عواطف گونه‌اي كه فرهنگ اسلام و شيعي را ساخته است، جرعه‌هايي بنوشد.»

 

آيت‌الله حسن‌زاده آملي؛

 

«به محضر مبارك جناب آيت‌الله حاج شيخ محمدتقي آملي - رضوا‌ن‌الله تعالي عليه - مشرف شدم كه سخن از علامه طباطبايي، ‌به ميان آوردم. مرحوم آقاي آملي به من فرمودند: آقا اگر كسي بايد در تحت تصرف و تعليم كاملي به جايي برسد و قدمي بر دارد، من براي شما بهتر از جناب آقاي طباطبايي، كسي را نمي شناسم.»

 

آيت‌الله جعفر سبحاني؛

 

«از نظر علمي و فرهنگي نبايد مرحوم علامه طباطبايي را يك فرد به حساب بياوريم، چرا كه ايشان به تنهايي خود يك امت بود. از نظر اشاعه فرهنگ اسلامي و تحكيم آن در اين عصر كار امتي را انجام داد. مرحوم علامه طباطبايي، فلسفه را از آن حالت عرضي به حالت فرشي درآورد و به اصطلاح آن را عموميت بخشيد.»

 

سه خاطره جالب دکتر صدوقی‌سُها از علامه طباطبایی

 

دکتر صدوقی‌سُها استاد فلسفه و عرفان اسلامی:

تاکنون سه‌بار به محضر ایشان رسیدم؛ دو بار در بیداری و یکبار در خواب!

 

1️⃣ اولین باری که به محضر ایشان در قم رفتم زمانی که به در منزل ایشان رسیدم به محض اینکه دق‌الباب کردم خودشان به در خانه آمدند. به ایشان عرض کردم که مشغول تدوین تاریخ حکمای اسلام هستم و به محضر شما آمده‌ام تا شرح حالی بفرمائید تا در این اثر درج کنم. ایشان فرمودند: «برو از آقای نصر بگیر» و به داخل خانه تشریف بردند.

 

2️⃣ دومین بار هم که به نزد ایشان رفتم، به محض اینکه در زدم در را باز کردند. پس از سلام و احوالپرسی به ایشان گفتم که تنها برای زیارت شما آمده‌ام. خدا را گواه می‌گیرم که با شنیدن این سخن چنان ناراحت شدند که هندسه صورت ایشان شکست و با ناراحتی و چهره شکسته رفتند.

 

3️⃣ سومین بار یکبار در عالم خواب مرحوم جلال‌الدین آشتیانی را دیدم که در آن زمان در قید حیات بودند. ایشان نشسته بودند؛ به ایشان گفتم عالم و آدم می‌دانند که من به شما چقدر ارادت دارم، اما آقای طباطبایی، و ما ادراک آقای طباطبایی! این خواب حتما رؤیای صادقه بوده است.

 

آیت الله تحریری (حفظه‌الله):

 

  ,علامه ,طباطبایی ,هم ,ایشان ,كه ,علامه طباطبایی ,    ,آیت الله ,بود و ,»   ,علامه طباطبایی درباره ,استاد علامه طباطبایی ,مرحوم علامه طباطبایی ,شخصیت علامه طباطباییمنبع

پاسخ به برهان شر

اگر خداوند همه چی را میداند پس من اختیار ندارم

سفسطه و مغالطه

برهان صدیقین و دیدگاه فیلسوفان

هستی و خدا

علت فلسفی تعدد زوجات پیامبر

علامه طباطبایی کیست

مشخصات

آخرین جستجو ها

Game مقالات حقوقی صنایع دست ارزان سرا قیمت نقاشی ساختمان فروش اپل آیدی طراحی سایت ایده دانلود سرا اجاره آپارتمان مبله روزانه هفتگی ماهانه در تهران شومینه