چگونه خداوندی که ماده نیست و مجرد است ماده را خلق کرده؟

 

سلام بر متکلمين عزيز.

ببخشيد بنده سوالي دارم:

منشا ماده چيست؟

با توجه به اينکه خداوند متعال مجرد است و به قول امام صادق عليه سلام خداوند مفهوم ندارد چون هرچه مفهوم دارد به آن مفهومش محدود ميشود و ميدانيم خداوند متعال لايتنهي است و مجرد است و ماده و . اينا نيست که ويژگي جسم داشته باشد و محدود بشود.

حال سوال بنده اين است پس منشا ماده از چيست؟ ماده را کي خلق کرده ؟ اگر خداوند خلق کرده، چطوري خالقي که از ماده نيست توانسته است ماده توليد کند؟ 

ماده از ماده به وجود مي آيد، و جهان مادي چگونه توسط حق تعالي که ماده نيست خلق شده است؟ و در ديدگاهي کلي تر منشا نواقص از کجا هستند؟ شايد بگيد نواقص اگر نباشد کمالات مفهومي ندارد؛ بله حرفتان درست ولي منشا خودت نواقص چيست؟

در اينکه خداوند به موجودات وجود داده شکي نيست، ولي چطوري بهشون وجود مادي داده درحالي که خودش ماده نيست؟ 

 

جوابي مشابه به پاسخ به مسئله ي شر در وجود جهان نميخواهم، چون پاسخ به مسئله ي شر برام روشن شده است.

 

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

اين بحث ارتباط نزديکي با بحث «ربط حادث و قديم» داشته و مي توانيد با اين کليد واژه به مقالات و کتب فلسفي نيز سري بزنيد. سوالي که در اينجا مطرح است اين است که در سير پيدايش موجودات چگونه مي توان رابطه بين خدا و مخلوقات را فهميد بويژه در نخستين مرحله اي که حادث از قديم خلق مي شود، چگونه اين خلق نخستين - و به اصطلاح شما ماده - موجود شده و در کنار خداوندي قرار گرفته است که مجرد از ماده است.

خداوند موجودي است مجرد و غير مادي، از اين رو آنچه مي آفريند بايد با او سنخيت داشته باشد؛ يعني از خداوند تنها ممکن است موجودي مجرد صادر شود نه موجودي مادي و غير مجرد، چرا که در خداوند ماده اي نيست تا از داشته هاي خود بدان دهد. آنچه را خداوند داراست تجرد و غير مادي بودن است و هيچ مولفه مادي در او راه ندارد، حال سؤال اين است: خداوندي که فاقد ماده است چگونه آنچه را که خود ندارد به ديگري مي دهد و در واقع خداوندي که مجرد است چگونه موجودي مادي را خلق مي نمايد؟!!

در اينجا در مقام بحث و گفتگو بايد به چند نکته اشاره کرد:

۱. اول اينکه آنچه خداوند مي آفريند وجود است چرا که خداوند خود موجودي محض و مطلق است و از او جزء وجود چيزي صادر نمي شود.

۲. نکته ديگر اينکه از خداوندي که وجود محض و واجب الوجود در تمام جهات خود است و هيچ جهت امکاني - که باعث ترکيب و نيازمندي او گردد- در وي راه ندارد، از چنين خداوندي تنها يک موجود و مخلوق خلق مي شود، موجودي که درصفات و کمالات، بيشترين شباهت و سنخيت را با خالق خود دارد، موجودي که داراي وجودي مجرد و کامل است، چرا که مخلوقي نماينده و تمام نماي خالق خود است و از اين رو موجودي را که خداوند خلق مي کند داراي وجودي مجرد و کامل است، مخلوقي که يکي است و کثير نيست چرا که موجودات کثير توانايي خالق خود را کاملا جلوه گر نيستند. فرق چنين موجودي با خالقش در اين است که خالق او موجودي واجب و علتي قادر است اما اين، موجودي ممکن و معلول است، صفاتي که خبر از نيازمندي و وابستگي مي دهند. در اينجا مي توان از قاعده اي که فلاسفه آن را قاعده «الواحد» مي نامند نيز سخن گفت، اما از بحث در مورد آن در اينجا صرف نظر مي کنيم و شما را براي آگاهي يافتن از آن به کتاب «قواعد کلي فلسفي در فلسفه اسلامي»، دکتر ديناني، ج ۲، ص ۶۱۱، ارجاع مي دهيم. 

۳. نکته ديگر که ذکر آن لازم است اين است که با توجه به مطالب قبل، آنچه از خداوند خلق مي شود در يک سلسله وجودي و طولي است. سلسله اي که از کامل ترين و قوي ترين موجود شروع مي شود و به ضعيف ترين موجود ختم مي يابد، چرا که چنين امري لازمه هر سلسله طولي است.

۴. و آخر اين که وجود مجرد داراي وجودي کامل است و وجود مادي، داراي وجودي ضعيف است. و همواره وجود مجرد، شريف تر و اشرف و مقدم بر وجود مادي است.

حال با توجه به اين مقدمات بايد گفت که در نظام آفرينش، عالم ملکوت و مجرد است قبل از عالم ناسوت و ماديات خلق شده است و آن هم بدين صورت که اولين مخلوقي که از خداوند صادر و خلق مي شود چون مخلوق است نسبت به خالق خود داراي وجودي ضعيف تر است و پس از آن خداوند به واسطه مخلوق اول (به قول فلاسفه عقل اول) موجود ديگري را خلق مي کند به نام عقل دوم که او هم نسبت به مخلوق اول داراي وجودي ضعيف تر است و همين طور اين روند ادامه دارد تا اين که سرانجام به موجودي بسيار ضعيف برسيم، موجودي که مجرد نيستT بلکه موجودي مادي است، موجودي که داراي وجود بسيار ضعيف است و لذا محدود مي باشد و اسير مکان و زمان شده است. که چنين موجودي، ماده است و عالم او نيز عالمي مادي است.

و اين گونه است که خداوند که مجرد است موجودي خلق مي کند که مادي است. خداوند علت همه اينهاست علت ماده است چون خالق واسطه ايي است که بدان سبب ماده آفريده شده است.

در نتيجه «مادي بودن» ناظر به حيثيت فقدان و عدمي دريک وجود بوده و چنين خصوصيتي به جهت نظام طولي خلقت و ترتب موجودات حاصل گشته است. چرا که هيچ معلولي نمي تواند در کمالات، عين علت خود باشد و هر علتي به هر حال وجودي متکامل تر از معلول خود دارد، حال اگر سلسله اين معاليل به نحو طولي گسترده گردد، طيفي را مي سازد که در سر طيف وجود کاملي است که نقصي در آن راه ندارد (واجب الوجود بالذات) و در انتهاي طيف هر چه پايين تر بياييم به موجوداتي بر مي خوريم که حيثيت فقدان و حدود وجودي در ايشان بيشتر بوده که ما از اين ويژگي با عنوان «مادي بودن» ياد مي کنيم. حال که اين وصف، وصفي عدمي است، نياز به خالق نيز در آن نخواهد بود تا گفته شود، خالقي که ماده در او راه ندارد، چگونه ماده را آفريده است.

 

منبع: پاسخگو

مجموعه سوالات مهدی محمد حسین زاده و پاسخ های سایت پاسخگو

 


علم آموزی مي ,ماده ,خداوند ,موجودي ,خلق ,وجود ,است و ,خلق مي ,است که ,مجرد است ,چرا کهمنبع

پاسخ به برهان شر

اگر خداوند همه چی را میداند پس من اختیار ندارم

سفسطه و مغالطه

برهان صدیقین و دیدگاه فیلسوفان

هستی و خدا

علت فلسفی تعدد زوجات پیامبر

علامه طباطبایی کیست

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

چت روم انگیزشی یونس عیبجو تخفیف ویژه چرخ گوشت صنعتی Noahfyaq400 Home انجام پروژه های برنامه نویسی php طراحی سایت هر چی بخوای هست طراحی سایت سه سوت وب سایتی برای همه بازسازی ساختمان